خواستگار
هر بار که دوستان عزیز به چیزهایی
اشاره میکنن ، به فکرم میرسه در موردش بنویسم . این بار یه خانوم در مورد بهار و
خواستگار گفته بود .من نمیخوام درباره اینکه در آینده بهار یا مامان باباش به
خواستگار هاش چه چیزی خواهند گفت بنویسم و فکر میکنم این
موضوع در صورت مشکل بودن ، مشکل مستقیم همسر و خانوم اولیه و دلم
نمیخواد اصلا بحث و تبادل نظری رو این موضوع داشته باشم . میتونم مسائلی رو روشن کنم اما در
حال حاضر حوصله اش رو ندارم . خصوصا که گاها برای بعضی از دوستان
این اشتباه بوجود میاد که من قصد دفاع یا توجیه دارم و اگر هزار بارم هم بگم
ندارم ........مهم نیست اگر دوستان لطف کنن و وقتی من میگم ف تا فرحزاد نرن ممنون میشم.
گفته بودم همسر سر درس خوندن بهار حساسه .مشاور بهار به همسر خبر داده بوده که کمی کوتاهی داره و از برنامه اش عقبه .
همسر تصمیم میگیره برنامه هاش رو چک کنه تا بهار تنبلی نکرده باشه .در این بین بهار دنبال بهانه بوده و خسته میشم و امتحانها سخته و وقت کمه و از این قبیل حرفا . همسر تعریف کرد وسط تنبلی کردنها ، به بهار میگه امسال باید قبول بشی فکر نکن بگی امسال نشد سال دیگه. سال دیگه بیشتر بهت سخت میگذره .از این خبرها نیست که مشاور و معلم داشته باشی .خودت باید بخونی و از مسافرت خبری نیست و در آخر به شوخی بهش میگه شاید هم تصمیم بگیرم شوهرت بدم .
بهار میگه کو خواستگار که منو شوهر بدی ؟ همسر سر شوخیش باز میشه و میگه تو نگران نباش برات پیدا میکنم . بهار استقبال میکنه و شوخی بین پدر و دختر بالا میگیره که مثلا کی رو پیدا میکنی . یکی از دوستهای همسر شرکت ساختمانی داره و وضع مالی خوب . یه پسر داره که حتی معلوم نیست پیش دانشگاهی رو قبول شده یا نه و فقط بلده راست راست بچرخه و ماشین سواری کنه و پول باباش رو تو همه موارد خرج کنه و موهاشو فشن کنه و دنبال دخترا باشه . به عبارتی یک تار موی باباش توی سر اون نیست . این به نظر همسر یعنی یه پسر که عرضه نداره و به درد نمیخوره . به بهار میگه مثلا یه شوهر به درد نخور وقتی درس نخونی نمیتونم برات آدم حسابی پیدا کنم .
بهار گفته مثلا مثل کی و همسر بین همه یاد پسر لوس و درس نخونده و بیعرضه دوستش میفته و میگه مثلا پسر آقای ایکس . بنا بر تعریف های همسر، یک دفعه گل از گل بهار خانوم میشکفه و میگه راست میگی بابا جون ؟ همون پسر خوشتیپه ؟ تو رو خدا راستشو بگو پسر آقای ایکس از من خواستگاری کرده ؟
همسر گفته مگه اون خوبه
؟ پسر از این بیخود تر نیست و بهار گفته راستشو بگو گفتن یا نه ؟ همسر گفته نه و
بشین سر درست جنبه شوخی نداری و بهار ول نکرده و گفته نکنه گفتن و ردشون
کردی برن ؟ همسر موضوعو تموم میکنه و میگه اصلا خواستگاری در کار نیست
شوخی کردم میخواستم بگم ا گه درس نخونی یه همچین پسر بیخودی نصیبت میشه
. ولی مثل اینکه بهار هنوز ول کن نیست . هر از گاهی از باباش سوال میکنه
آخر نگفتی پسر خوشتیپه خواستگار من هست یا نه ؟ امان از دنیای رویایی این
دختر بلاها
با اجازه میخوام موقع کامنت گذاشتن اسمم رو عوض کنم چون حس میکنم خیلی ها معذب هستن بین کامنت هاشون عنوان حسنا بانو یک زن دوم باشه . به همین دلیل امروز نوشتم حسنا بانو هستم و همین الان نظرم عوض شد که بنویسم یک حسنا بانو هستم . از این به بعد با این اسم کامنت میگذارم