حسنا بانو همسر دوم

اینجا زندگی حسنابانو را می خوانید.

حسنا بانو همسر دوم

اینجا زندگی حسنابانو را می خوانید.

ورق شانزدهم



کار


کمی از کارم بگم .کارم طوریه که ارباب رجوع  دائم ندارم  مگر اینکه برای پیگیری باشن و  یا تکمیل پرونده  .از طرف شرکتها هستن  دولتی و خصوصی .مربوط به مالیات نیست. ذهنتون اونوری نره زبان  گاهی  میتونم کاری که نشدنیه ، با گرفتن شیتیل شدنی کنمنیشخند . تا حالا نکردم چون بابا ازم قول گرفته هیچ وقت چنین نونی رو نخورم و انقدر مامان بابا از درد و مرض و سرطان و حناق گرفتن  و عواقب  گفتن که اگر روزی بخوام اینکارو بکنم  ، حرفها از یادم نمیره . گاهی پیش میاد که برای تشکر یا خوشحالی،  هدیه ای بیارن  .تاجایی که بتونم اذیت نمیکنم مگر اینکه با انجام دادن کار یه نفر ،به خودم لطمه بخوره  و بعد تو بررسی معلوم بشه کار کی بوده و به جوابگویی خودم ختم بشه .  بین همکارها چند نفری داریم  که شیتیل های خوشگلی میگیرن و  تا حالا درد و کوفت و مرضی هم به جونشون نیفتادهافسوس  

بین مراجعین آدمهایی هستن که سر و گوششون میجنبه و تا میبینن پرونده  دست یک خانومه بدشون نمیاد خوش زبونی و خوشمزگی و  رد و بدل کردن تلفنی و پیشنهاد مسافرتی و تعارف کردن کلبه درویشی در شمال برای رفع خستگی و از این قبیل  داشته باشنساکت . اگر بهشون رو بدی که هیچ  اما اگر رو ندی چنان برخورد میکنن گویا استغفرلله تا حالا پسر پیغمبر بودن و این نخ دادن ها مربوط به اونا نبوده آدم یاد بابا اتی میفته که روشو بر میگردونه میگه کیه ابله

چند بار  قبل از ازدواج محض کنجکاوی  و یا شاید شیطنت ، شماره تلفن رو گرفتم و دیدم هنوز  آشنا نشده  ، پیشنهادات دیگه هم در لعابی از خیر اندیشی مطرح شد . مثلا کلید خدمت شما برای استراحت در فلان جا هیچ کس هم نیست مزاحمتون بشه یا  یک سفر فلان جا مهمان ما باشین تعجب توی ذهن آدم این سوال میاد که گیرم تعطیلات هم اومد و رفت و هیچکی مزاحم هم نبود و سفر  هم گذشت  بعدا چطور باید این لطف رو جبران کرد ؟مسلما کار به پیگیری مجدد کارهای شرکت مربوطه  ختم نمیشهسبز خوبه من و چند تا همکارام در اون بین  کاره ای نیستیم اگر جای  رئیس ها بودیم چه پیشنهادات ناب تری میشد.

دروغ چرا دو بار هم بعد از ازدواج شماره رو گرفتم ولی زنگ نزدم . یکی روی کارتش شماره موبایل  نوشت و گفت این شماره شخصی منه  باعث افتخارمه  تماس بگیرین  و ابراز خوشحالی میکرد که از آسنایی با من خوشحال میشه . یکی دیگه  سر رسید شرکت داد و  گرفتم . گفت لطفا فقط برای خودتون نگه دارین . فکر کردم نکنه شیتیل توش گذاشته  باز کردم که اگه هست بهش پس بدم .دیدم فکرکرده نویسنده هست و  صفحه اول کتابشه که برام نوشته و ازم خواسته تماس بگیرم . چیزی  بهش نگفتم ولی تماس هم نگرفتم . چشم همسر روشن اگر بدونه هر کاری داره زمین میگذاره و میاد حسنا بانو رو خفه کنهخنده  یا میگه از فردا بشین خونه کار بی کار .یک بار هم  آقایی کارش مرتب به ما میفتاد و شده بود عضو ثابت مراجعین . بعد مدتی  درباره برادرش و شرایطش  گفت که شماره اون رو به من بده و با هم آشنا بشیم  و چون دید من حرف نزدم و  عکس العملی ندارم ، به فکرش رسید سوال کنه   ببخشید یادم رفت سوال کنم  شما مجردین دیگه ؟  با شرایطی که تعریف کرده بود ،چیزی نمونده بود به جای اینکه بگم من متاهلم ، بگم متاسفانه من متاهلم.عجب اشتباهی کردم که متاهلم شما ببخشید ابله 

در کل هر جا بهم شماره بدن عصبانی نمیشم و داد و بیداد به راه نمیندازم مگر اینکه اعصابم خورد باشه . میگیرم جلوی چشمش پاره میکنم یا میگیرم دو متر اونور تر میندازم دور . مجددا چشم همسر روشن استرس

کار من مهم نیست یا اینکه خیلی آدم مهمی باشم . مساله اینجاست اونهایی که از این طریق اقدام میکنن و شامل حال این قانون میشن ، از نظرهایی به نفعشون میشه .مثلا چندین میلیون اختلافه برای همین خوشحال میشن که کار درست شد و سر وقت هم درست شد چون اگه نشه ،باید از راه دیگه  که دولتی نیست و با هزینه بیشتر انجام بشه . چند وقت قبل یکی بعد از اینکه کار مربوط به شرکتشون تموم شد اومد و برام یه عطر خوشبو و  معروف  و یه بسته شکلات آورد . نمیخواستم بگیرم و گفتم من کاری نکردم وظیفه بوده ولی گفت به نیت شما  گرفتم خیلی خوشحالم  کارم  درست شد .مدتها بود  میخواستم شامل این قانون بشم . دیدم  اگر قبلش میداد شیتیل حساب میشد ولی بعدش هدیه  هست  .

گرفتم و  چند روز بعد از اون جریان برای همسر  تعریف کردم . خیلی معمولی. مثل همه روزمره هایی که تعریف میکنم . همسر قیامت به پا کرد که چرا ازش قبول کردی ؟گفتم چیکار کنم بزنم توی سرش بگم نمیخوام؟  گفت بله باید به زور هم شده پس میدادی .الان  پس بفرست  . گفتم  چطوری پیداش کنم ؟ تو پرونده بگردم  شماره پیدا کنم به شرکتش زنگ بزنم بگم بیا عطر و شکلاتتو پس بگیر؟ همسر به حدی عصبانی بود که میگفت  فقط باید پس بفرستی ولی بعد از چند دقیقه قیامت به پا کردن گفت میام خونه باید جلوی چشم من بندازی دور  . حق نداری اون عطرو بزنی  . استفاده نکرده بودم فقط  باز کرده بودم و بو کرده بودم .گفتم چرا بندازم دور؟ کادو میدم .چقدر تو حسودی. وقتی  اومد اول از همه سراغ عطر و شکلات رو گرفت نشونش دادم گفتم اینجاست بسته بندی کردم برای تولد دوست صمیمیم کادو بدم  از حسودی خودتو نکشچشم

 علاوه بر عذاب وجدان دادن از طریق مامان بابا ، تهدید های همسر هم اضافه شده و گفته بار آخر باشه  میبینم چیزی بگیری  سر رسید و هدیه  تبلیغاتی شرکت  هم آوردن بگو نمیخوام . من کمی یکی به دو کردم و گفتم چرا  انقدر به من بکن نکن میکنی و چرا من باید به حرفت گوش کنم؟ ولی در نهایت گوش کردم و الان دیگه کادو هم نمیگیرم و شدم حسنا بانو ای که فقط کار مردم رو انجام میده .

باشد که خیر دنیا و آخرت نصیبمان گردد همسر از حسودی نترکد و به مرض و درد و حناق گرفتن شیتیل هم مبتلا نگردیمخیال باطل


دوستان عزیز خواهش میکنم توی کامنتها بحث به راه نندازید چون با عرض شرمندگی مجبورم هیچکدوم رو تایید نکنم. از لطفتون ممنونم