شمال
اینجانب حسنا بانو امروز میخوام یک
خبر خوش بدم و معذرت خواهی کنم که دیروز ناراحت بودم و غر غر هام رو از سر
گرفته بودم دیشب میخواستم با
زبون خوش و اخلاق خوش با همسر حرف بزنم موضوع رو حل کنم که لازم نشد و باید
زبون خوشم رو نگه دارم برای وقت دیگر که احتیاج شد
همسر تماس گرفت و گفت میاد بهم سر بزنه و یک ساعت بعد تماس گرفت که بگه
نمیتونه بیاد .
تا بخوام حرفی بزنم خودش گفت که قرار
گذاشته پنجشنبه خودش نره و ماشینش رو بده به خواهرش که برن و ما دوتا
جمعه صبح با ماشین من بریم و از اونور شنبه صبح من تنهایی برگردم و
همسر بره پیش اونا و گفت شنبه و یکشنبه هستم و با اونها
برمیگردیم .با این حساب ما هم میتونیم توی راه شمال با هم باشیم و
عروسی هم بریم
میخواستم نیش زبون بزنم چطور شد که
خانوم اولی بهت اجازه داد ؟ولی جلوی زبون خودم رو گرفتم و چیزی نگفتم و به جای این
حرفها ازش قول گرفتم که پنجشنبه شب بهانه نکنه که مثل مرغ تو لونه باشیم و
قول بده منو ببره توی پارکی که میگم تا هلیکوپترم رو پرواز بدم چون دلم
لک زده برای اینکار. تنهایی بخوام برم همسر نمیذاره میگه مگه تو بچه ای اسباب بازی
برداری بری پارک همسر یک دونه قول داده
از من چند تا قول گرفته که خوش اخلاق باشم کنترل هلیکوپتر رو 5 دقیقه هم شده
بدم دستش و تمام مدت تنهایی بازی نکنم و شام خوشمزه درست کنم و توی راه اگر خواستم
رانندگی کنم آهنگ هیجانی نگذارم که بیشتر گاز بدم و به مامان هم بگم که هوس فسنجون
کردم تا بپزه و نگم همسر هوس کرده تا به نام من تموم بشه . خدایی مردها در هیچ
شرایطی از فکر خوردن غافل نمیشن صد بار هم فستجون درست کنم میگه مثل فسنجون مامانت
نیست .
من همه رو قبول کردم به جز کنترل
هلیکوپتر چون بلد نیست بازی کنه یک بار نزدیک بود روی درخت فرود بیاره و
انقدر ارتفاع رو کم و زیاد میکنه که هر لحظه امکان سقوط هست و جان من هم بسته به
جان اسباب بازی ام هست
به غیر از اینها گفت یک زنگ به خواهرم
بزن جواب تلفنش رو ندادی زشته . فکر میکنم مردها علاوه بر غذا خوردن ،
از خواهر و مادر شون هم غافل نمیشن تماس گرفتم و معذرت
خواستم که متوجه تماس نشده بودم و خواهر شوهر گفت میخواستم حالتو بپرسم شنیدم مریض
شده بودی . تشکر کردم . همسر که میگفت میخواد راجع به شمال حرف بزنه پس چی شد
اصلا
در مورد شمال حرفی نزد و صحبت های معمولی کرد . باشد که ما هم برویم
شهرمون و خوش بگذرد
دلم برای مامان بابا و خواهرها و خواهر زاده ها یک ذره شده