حسنا بانو همسر دوم

حسنا بانو همسر دوم

اینجا زندگی حسنابانو را می خوانید.
حسنا بانو همسر دوم

حسنا بانو همسر دوم

اینجا زندگی حسنابانو را می خوانید.

ورق سی و ششم

 

 سخنی با خوانندگان 


برگ سی و چهارم  با تمام نوشته ها و نظرها  ثبت موقت شد . از دوستان عزیز معذرت میخوام ولی گویا یک سوال ساده من باعث شده بود جنجال به پا بشه . من یک اشتباهی کردم یک سوال که برایم مطرح بود پرسیدم و میخواستم آقایان جواب بدن . خانومها هم نظر گذاشتند و نمیخواستم بیمحلی یا بی احترامی کنم نظرها رو تایید کردم . متاسفانه این موضوع علاوه بر این که جنبه های مثبت داشت جنبه های منفی زیادی هم داشت که نمونه اش بحث  فیمابین بود . به همین دلیل ترجیح دادم  عدم نمایش رو انتخاب کنم . از تمام دوستان عزیز که زحمت کشیدند و نظر دادند ممنونم وبه خاطر عدم نمایش عذر خواهی میکنم .


گاها آدم میاد در وبلاگ  یک مطلب مینویسه و با خوندن بعضی نظرها تعجب میکنه . از همه چیز میگند جز مطلب مورد نظر . برای مثال من بیام بگم که یک فردی به رحمت خدا رفته .به جای اینکه  بگند خدا رحتمش کنه ، در نظرها   مینویسن حلوای سومش چقدر شیرین بود و چطور پخته شده بود ؟ انتظار دارند که آدم در آشپزخانه حضور داشته باشه و میزان شیرینی و نوع طبخ رو هم بدونه و در جواب نظرات به سمع و نظر  برسونه.  و اگر جواب نده حتما مشکلی داره .یا بیان میکنند متراژ کفنش چقدر بود ؟ یک سانت هم اضافه یا کم نداشت ؟ قبرش چند طبقه بود و یا از این قبیل . اگر مطلب فوت شدن هست  ، چرا به جزئیاتش میپردازید ؟ اگر میدونستم یا مهم بود که خودم نوشته بودم .


گذشته از  صحبت بالا ، قرار بود ما بریم شمال ولی نشد . چون همسر نتو نست بیاد و من  خودم امشب  یا فردا صبح زود تنها میرم . اگر  علتش رو  بگم  یک عده منتظر هستند  حرف بزنند و خودشون رو در موقعیت قرار بدن و بگن من پشت سر خانوم اولی حرف میزنم . همینقدر میگم که  یک جنجال تازه به پا کرد که قابل چشم پوشی هم نبود که همسر بگه هر کاری دوست داری انجام بده من میرم .  من هم به همسر غر نزدم که  قرار بود بریم و چرا  گفتی عمل نکردی و از این قبیل . فقط گفتم با این اوضاع درک میکنم نمیتونی بیای از قبل هم میخواستم تنها برم و میرم . ناراحت هستم . ولی  خودم به تنهایی ناراحت هستم و این عصبانیت و گله رو به همسر انتقال نمیدم چون نه حوصله اش رو دارم  و نه در حد و شخصیت خودم میدونم که در نقش آدمها ای باشم که بهشون ظلم شده .به علاوه تنها چیزی که در این موثع نمیخوام لجبازی کردن هست و  هیزم در آتش این دعوا ریختن . برای همین سعی میکنم تا جایی که میتونم آبی بر آتش باشم .


چند تا گله از بعضی خوانندگان  وبلاگ دارم که میگم  و امیدوارم حرف من باد هوا نباشه و گوش بدن .


مادرهای عزیز که از سایت نی نی سایت به اینجا تشریف میارید . نمیدونم کدام خانومی بوده که حس کرده میتونه آدرس چند تا وبلاگ رو اونجا بگذاره و از دیگران بخواد بره بخونن . نمیدونم چرا فکر کرده خوندن وبلاگهای ما برای مادران عزیز از نان شب واجبتر هست . عزیزان من شما مادرها ای هستید که یا بچه دارید و یا به تازگی بچه دار شدید و نوع و ساختار زندگی شما با نوشته های من و امثال من همخوانی نداره . خواهش میکنم نه نگران این باشید که شوهرتون دنبال زن دیگری رفته . نه خودتون رو در مقام مقایسه با زنان اول و دوم قرار بدید   ، نه روی به نصیحت بیارید ، نه به شوهرهایتان شک کنید ، نه آدرس اینجا رو به شوهرهایتان بدید که بیایند بخونند و ببینند که مردها اینطور هستند و باعث اختلاف بشید . لطف کنید اینجا رو نخونید و خودتون و  ذهنتون و زندگیتون رو درگیر  نوع زندگی من و امثال من نکنید . با این کار هم در حق خودتون لطف بزرگی انجام دادید هم در حق من .منظورم به همه نیست . خواهش میکنم به خودتون نگیرید . منظور با عده ای هست که متاسفانه باخوندن وبلاگ من در حال اذیت شدن هستند و من نمیخوام اینطور بشه . یک مادر جوان باید بیشتر از همه به زندگی و شوهر و بچه اش برسه نه اینکه با خواندن مطالب من نگران و ناراحت و یا عصبانی بشه .


جناب آقای محمد که تشریف میارید و مینویسید که خانوم شما با نوشته های من تحت تاثیر قرار میگیره . پر واضح هست که شما با خودتون یک مشکلی دارید و نمیدونم خوندن وبلاگ من باعث چه حرفی بین شما و خانوم محترم شده که  برای من اینطور نوشتید .من گفته بودم اگر اراده کنم و اگر بخوام میتونم کاری کنم که همسر خانوم اولی رو ول کنه و بیاد با من زندگی کنه . همین الان هم  همین رو میگم و صد سال دیگر هم همین رو میگم . من توانایی انجام این کار رو دارم ولی هیچوقت بی وجدان نشدم که این کار رو انجام بدم . شما که تشریف میارید و میگید حتی اگر عاقلترین زن باشم نمیتونم اینکار رو بکنم ، معلوم هست که درگیر مشکلات شخصی با خانومتون و زندگیتون هستید . وقتی  میگید که اگر همسر چنین کاری بکنه مرد نیست  و خوشحال نباشم از اینکه در کنار چنین مردی زندگی میکنم حتما بنا بر مشکلات خودتون قضاوت میکنید . آقای محترم از روی آی پی شما متوجه شدم خانومتون کدوم یک از خوانندگان وبلاگ من هست و با عرض تاسف باید بگم اگر من میخواستم به توصیه های خانوم شما گوش کنم تا حالا باید یک شمشیر برمیداشتم و میرفتم سر خانوم اولی رو از تن جدا میکردم و بعد با خیال راحت با همسر زندگی میکردم و یا  ذوق میکردم از این که همسر با خانوم اولی دعوا داره و یا در آرزوی این بودم که اون رو طلاق بده بیاد با من زندگی کنه .اگر خانوم شما تحت تاثیر وبلاگ من بود  اینطور من رو راهنمایی نمیکرد  و به جایش سعی میکرد روش من رو  در زندگی پیاده کنه . به جای این صحبتها برید و مشکلات درون خانواده ای خودتون رو حل کنید .  این یک خواهش محسوب  میشه .


یه خانوم یه همسر یه مادر  که در جواب  نظری که برایت نوشتم نظر دیگری میگذاری و میگی خصوصی باشه و نمیخوام جوا ب بدی . اگر میخواستی حرف بزنی عمومی میگفتی . اگر نمیخواستی حرف بزنی جواب نمیدادی . شما میای میگی: (تازه فحش نخوردی جوش آوردی .خیلی دلم می خواست فحش بدم.)  من هم خیلی وقتها خیلی چیزها دلم میخواد . باید انجام بدم ؟ شما چه حقی داری که بیای فحش بدی ؟ خدا رو شکر که مریض نیستی  گفته بودم خدای نکرده  . دوباره میگم اگر خدای نکرده مریض شدی نرو و به همسرت نگو که بره زن بگیره . اگر نامرد بود و یواشکی رفت زن گرفت که  یک چیزی ولی اگر نگرفت خودت با دست خودت کاری نکن بره بگیره .   وقتی میگی : (وقتی همسر جنابعالی به خانوم اول می گه فلان وقت باهم بودیم یا با اطلاع اون پیش تو می آد یا با توسفر می آد.می خوای اون بدبخت بگه به به  . )اگر نمیگفت که داد و فریاد شما خانومها عرش رو میلرزوند که یواشکی میاد پیش تو . اون موقع هم حرف داشتید. الان هم حرف دارید . هر شرایط دیگری هم باشه حرف دارید . پس به نظر شما اطمینان نیست چون همیشه یک حرف بدون فکر کردن دارید  که بزنید . من انتظار ندارم بگه به به  ولی  همین رومیدونم که تا جایی که برایم امکان داشته طوری زندگی کردم که اذیتش نکنم . خدا اون روز رو نیاره که شما و امثال شما به جای من باشید . اطمینان دارم خودت  از اون آدمها خواهی بود که فقط یک جمله میگی میخواست اجازه نده بیاد من رو بگیره و به من چه . من این توانایی رو در میزان بی انصافی در شما میبینم و خدا رو شکر میکنم که اینطور نیستم . اگر هم ناراحت هستی اینجا رو نخون . خود آزاری داری ؟ جواب توهین های دیگرت رو نمیدم چون  اگر بخوام یک به یک جواب بدم وقت دیگران گرفته میشه .


آدمهای فرومایه دیگری که میان اینجا و هر چه لایق خودشون و خانواده شون هست مینویسند و فحش های بد و رکیک میدن ،  همین الان میگم تمام اون فحش ها و توهین ها خودتون هستید و  حتی بدتر از فحش ها ای که دادید هستید . اگر میتونید جلوی دهان کثیفتون رو بگیرید و حرف مفت نزنید که هیچ .  با  همه شماها که فحش میدین هستم . چشمهاتون رو باز کنید و دقیق بخونید .  اگر یک بار دیگه ببینم کلمه ای بی احترامی و فحش نوشته شد  جوابی خواهم داد که تا عمر دارید فراموش نکنید . جوابی که هر بار خواستید دهانتون رو باز کنید به یاد جواب من بیفتید  . جوابی که شامل تمام زمانها و مکانها بشه و حتی اگر فحش دادید بدونید جوابش چی هست و لایق چی هستید . حالا  خود دانید  برید و با عقل اندازه سر سوزن خودتون تصمیم بگیرید که جواب لازم دارید یا دهانتون رو قفل میزنید . دنیای اینترنت رو هم بی در و پیکر در نظر نگیرید . اراده کنم و وقت بگذارم تو دهنی قانونی هم خواهید خورد .


دوستان عزیزم از همه شما معذرت میخوام  که اینها رو نوشتم و لحنم عصبانی و تند بود . گاها نوشته ها ای رو میبینم که مجبور شدم بیام و حرف بزنم . من نمیگم کارم و روش زندگی ام صد در صد درست بوده و هست . خودم رو توجیه نمیکنم و از خودم دفاع نمیکنم و انتقاد رو هم هم قبول میکنم . ولی انتقاد . نه حمله نه توهین نه جبهه گیری یا  از سر بی عقلی حرف زدن .   دوستان عزیزی بودند و هستند که چقدر با حرف هاشون راهنمایی ام کردند و کمکم کردند . باعث شدند خیلی چیزها رو بفهمم و ببینم و درک کنم .  باعث شدند کمتر ناراحت بشم و بیشتر فکر کنم و صبر کنم و زندگی رو بهتر کنم . دوستان عزیز که در انتقاد هاشون باعث شدند  در دیگری به رویم باز بشه و زاویه دید دیگری داشته باشم  و بتونم واقعایت رو طور دیگر هم ببینم و فکر کنم و تصمیم بگیرم . دوستان عزیزی که همیشه به من محبت داشتند و  مهربانی شون رو نثار کردند .  یک به یک نام نمیبرم ولی نمیتونم از سوگند عزیزم نام نبرم . سوگند جون توی ایمیل های اخیر فهمیدم که چقدر یک خانوم میتونه با سعه صدر و با درایت آدم رو راهنمایی کنه . متوجه شدم با اینکه طرز فکرهامون و موقعیت هامون توی زندگی با هم متفاوت هست ولی چقدر راحت میتونیم با هم حرف بزنیم . چقدر راحت تو میتونی از خودت بگی و من چقدر راحت میتونم از خودم بگم . چقدر راحت میتونیم در کنار هم   حرف بزنیم . خیلی راهنمایی ام کردی و به من نوع دیگری از نگاه کردن به این زندگی  رو نشون دادی .اشتباهاتم رو یک  به یک گفتی و به من ثابت کردی میشه  با یک نفر مخالف بود و با درست گویی  علت مخالفت رو گفت  و پنجره ای رو به رویش باز کرد تا  دوباره نگاهی به وضعیتی بندازه که توش هست و ببینه  دیگران هم حق دارند .


ببخشید که تک تک نام نمیبرم .دلیل نمیشه چون اسم های شما رو نبردم  محبت ها و راهنمایی های شما رو فراموش کردم .  اسم سوگند رو برای این گفتم که ایشون از مخالفین صد در صد  بود  و هست .  طوری برخورد کرد که  با اینکه میدونم هنوز هم مخالف هست ،بهش  اطمینان دارم و اگر بخوام تصمیمی بگیرم  حتما باهاش  مشورت میکنم  و میدونم که با وجود مخالفت با نوع زندگی من ، انسان وار راهنمایی ام میکنه .


اینها رو گفتم که بدونید نوشته من دلیل بر گله نیست . اگر یک درصد افرادی هستند که به نوعی روش برخورد با دیگران رو نمیدونند ،  99 درصد هم خوبها ای مثل شما هستند . نوشتم تا بگم من نمینویسم تا همه تاییدم کنند ولی نمینویسم تا بعضی ها بیان و عقده های فرو خفته و تربیت نداشته شان رو بیان کنند . یک بار جایی خوندم که زنان دوم  از زندگی شان مینویسند ولی بعد از مدتی خصوصی میکنند چون خودشون هم میدونند که اشتباه میکنند . جمله دقیق رو یادم نیست چیزی که در خاطرم مونده همین هست و شاید هم اشتباه کنم . ولی چنین چیزی در ذهنم مونده با توجه به برخوردها  چه انتظار بیشتری هست ؟ حق ندارند و جق نداریم که خصوصی بنویسیم ؟  در حال حاضر قصد خصوصی نویسی ندارم و اگر یک کامنت به دستم برسه که حسنا اگر خصوصی کردی به من هم رمز بده و یا حسنا من خواننده خاموش هستم ، کامنت رو  یک جا نگه میدارم و اگر روزی روزگاری و بنا بر احتمالی خصوصی کردم اولین نفری که رمز نخواهد گرفت همون آدم هست .  چون وقتی میگم نمیخوام و تصمیم ندارم میاد و اینطور میگه . اگر زمانی خواستم خصوصی کنم اعلام میکنم  که هر آدمی رمز میخواد بیاد بگه . پس تا اعلام نکردم به این معنی هست که نمیخوام این کار رو بکنم .


از همه شما دوستان عزیزم ممنون هستم . برای تند نوشته های سطر های  اول معذرت میخوام . باور کنید مجبور شدم . خسته شدم  . اگر اینطور نبود هیچ وقت اون سطرها رو نمینوشتم .


دوست عزیزم که برایم با  نام خانوم  نوشته بودی . از خودت نوشته بودی و زندگی ات و من رو راهنمایی کرده بودی . ممنونم ازت . آدرسی که برایم گذاشته بودی وجود نداشت و وبلاگ حذف شده بود . برای تمام حرفهایت تشکر میکنم و خوشحال میشم اگر لطف کنی و آدرسی برایم بگذاری