گاهی  اوقات عذرخواهی کردن سخت ترین کار میشه مخصوصا که آدم  خودش دلش نخواد یک کاری رو بکنه ولی به دلایلی مجبور بشه .درست مثل شرایطی که من همین الان دارم . افسوس

اگر میدونستم نوشتن پست رمزی انقدر درد سر داره اصلا این کار رو نمیکردم . یا اصلا پست رو نمینوشتم و یا این که رمزی اش نمیکردمخنثی . در هر حال . من نوشتم که برام ادرسهاتون رو بگذارید و رمز رو براتون میفرستم. همین قصد رو هم داشتم و اول که شروع  به رمز دادن کردم رمز رو برای خیلی ها ارسال کردم . حتی اونهایی که فقط یک ایمیل بود . برای وبلاگ دارها هم تا حدودی رفتم وبلاگهاشون و رمز رو دادم  و اصلا نگاه نکردم که ببینم چه کسی هست . با خودم گفتم خواننده ای هست که همراهم بوده و محبت داشته و دوست داره این پست من رو هم بخونه .ابرو

ولی شما خودتون رو بگذارید به جای من . وقتی من میام میگم فقط دوست ندارم این پست عمومی باشه و  مساله خاص یا مطلب خاصی توش نیست ، چرا باید یک عده گریبان بدرند؟ سوالاین کلمه گریبان دریدن واقعا وصف حال هست  و توهین محسوب نمیشه . البته برای بعضیها .چون کاری که انجام میدن این فعل رو در ذهن آدم میاره خنثی.

من اول به آی پی ها و یا حتی ایمیلها توجه نکردم. فقط نگاه کردم ببینم ایمیل رو درست نوشته باشند . چون تعداد کامنتها هم زیاد بود . جریا ن از اونجا شروع شد که کمی حافظه ام کار کردابرو . وقتی آدم میبینه یک نفر با  اسم  مختلف و تو زمان مختلف میاد کامنت میذاره قربون صدقه میره و همون ایمیل رو گذاشته ، باید پیش خودش چی فکر کنه ؟تعجب من نمیدونم این چه هوش سرشاری بود که همون ایمیل رو بنویسه و بعد متن و اسمش رو عوض کنه ؟ خوب با همون اسم قبلی مینوشت .آدم نمیگه من که دارم رمز رو ارسال میکنم چه دلیلی داره اینها اینطوری کنن ؟ به غیر از این هست که گویا طرف مربوطه به خودش هم شک داره ؟ یا کم حافظه هست نمیدونه کدوم یکی از اسمهاش رو بگه خنثی

بیشتر دقت کردم و این بار به ای پی ها . متاسفانه مواردی رو دیدم که تعجب کردم . وقتی خانومی که عادت داره همیشه بیاد اینجا و با کلماتی که شایسته تربیت خانوادگی اش  هست برای من بنویسه و هر چه در دهان داره و از پدر و مادرش یاد گرفته  اینجا بیان کنه و حتی انقدر معروف باشه که تو وبلاگهای دیگه هم آثار هنری اش دیده بشه میاد و برای من حسنا جون مینویسه و خواننده ات هستم ، آدم پیش خودش چه فکری میکنه  ؟ تعجببه غیر از این که حداقل انقدر آب و تاب نمیدادی و یک کلمه میگفتی رمر میخوای و تمام میکردی . من که رمز رو در هر حال میفرستادم براتخنثی

باز هم وقتی کسی که همیشه میاد توهین میکنه و الان با همون مشخصات اومده کامنت گذاشته و ادرس وبلاگ  و سخن از دوستی میگه ، آدم باید چیکار کنه ؟تعجب خدا شاهده  چند بار ای پی رو نگاه کردم . چند بار به خودم گفتم نه اشتباه شده این نیست . چک کردم  گفتم ای پی ها عوض میشه همیشه عدد ثابت نیست ولی رقمهای اولش که نباید عوض بشه سوال. با خودم فکر کردم اصلا این آدم چی پیش خودش فکر کرده که با ای پی ثابت خودش اومده ؟ شاید فکر کرده  حسنا که بین این همه کامنت حواسش نیست . البته تا یک مقطعی حواسم هم نبودو دلیلی نمیدیدم چک کنم . میشه گفت یک قسمتی رو درست فکر کرده بود . انقدر شک داشتم که این یک مورد رو نتونستم  به عقل خودم اعتماد کنم با شرکت مربوطه تماس گرفتم و تایید کردند که بله هر دو مال یک کاربر هست  و اینجا بود که تعجب کردمتعجب . این آدم همون آدمه ؟ یعنی فکر کرده من چون ادرس وبلاگ دیدم میرم رمز رو میدم ؟ البته  این رو هم درست  فکر کرده بود چون اگر من قبل از اون دقیق نمیشدم هیچوقت نمیفهمیدم و رمز رو براش نوشته بودم .خنثی

جا داره اینجا به اون خانوم بگم . خانوم عزیز فکر نمیکردم خودت هم یک وبلاگ نویس باشی و بیای اینطوری توهین کنی . ای کاش آدرس وبلاگت رو اینطوری لو نمیدادی . حداقل دلم نمیسوخت برای اون بچه بیگناهی که شما باید تربیتش کنی و اصول اخلاقی و زندگی اجتماعی رو بهش یاد بدی . برات متاسفم . خیلی زیاد .انقدر که شما رو لایق ترحم و دلسوزی میدونم تا سرزنش . افسوسخدا بهت کمک کنه که این ذات و اخلاقت رو اصلاح کنی . حداقل به خاطر این که مادر هستی  خدا بهت کمک کنه  وگرنه از خودت که گذشته .

و... چی بگم از این موارد . شما جای من بودید چه فکری میکردید؟ برای همین هست که باید بگم عذر خواهی کار سختی میشهناراحت . عذر خواهی از این که تو دلم موند به خیلی ها رمز رو بدم و این کار رو نکردم . عذر خواهی به این دلیل که علی رغم میل باطنی ام مجبور شدم سخت ترین کار رو انجام بدم و اون این بود که  خشک و تر با هم بسوزند . صد البته این ضرب المثل هست و  نداشتن رمز من مساله مهمی نیست و اصلا پست مهمی نبود . من تو این وبلاگ در مورد مسائل شخصی تر هم گفتم و عمومی هم بوده رمزی روش نبوده . حتی این پست من هم میتونست عمومی باشه .حداقل اونهایی که خوندن میدونن من مورد خاصی توش ننوشته بودم و فقط تعریفهای معمولی بود . حتی به این موضوع که رمز رو دارم ارسال  میکنم هم اشاره کرده بودم .بازنده

واقعا باید بگم متاسفم و باید بگم که این عذر خواهی خیلی برام سخت بود ناراحت. از همه اونهایی که دلم میخواست رمز رو براشون بفرستم  و نشد . حتی به فکرم رسید یک قستمهایی از پست رو بردارم و بقیه اش رو عمومی کنم و بگم بفرمایید این بود اون تعریفی ها و انقدر مهم نبود که شما این کار رو بکنیدابرو .با چند نفر از دوستان هم مشورت کردم که عمومی اش کنم  و گفتند نه این کار رو نکن .اگر یک مطلب خیلی سکرتی بود باز یک چیزی .آخه برای یک پست مسافرت آدم اینطوری میکنه ؟ باعث میشه من رمز دادن رو متوقف کنم و تعحب کنم ازاین آدمها و بعد هم متاسف بشم برای این که به خیلی ها که باید رمز میدادم ،ندادم و خودم اول از همه ناراحت بشم؟

 نمیدونم چرا بعضی ها عادت کردند به بد بودن . عادت کردند به نقشه کشیدن . عادت کردند به دو رو بودن . حداقل اینجا خویشتن داری میکردید . خنثیمن که در هر حال داشتم رمز رو ارسال میکردم چه نیازی بود که این کار رو بکنید ؟ چه نیازی هست که فکر میکنید همیشه تو زندگیتون باید دلتون تیره و تار باشه ؟ چه نیازی هست که خودتون هم از ذات خودتون شرمسار و گریزان هستید که اینطور عمل میکنید و حرف میزنید ؟سوال

بگذریم از کسانی که باز فکر کرده بودند کامنتها زیاد هست و ای پی ها هم زیاد . کی به کی هست با یک کامنت توهین میکنیم با یکی دیگه ایمیل میذاریم تعجب. این در حالی هست که من  همه کامنتها رو دونه دونه و با دقت بررسی نکردم . ببینید اگر وقت بذارم همه رو ببینم چه مواردی  دیده میشه آخ. ترجیح هم میدم این کار رو نکنم چون اول از همه متاسف میشم . متاسف برای همه اونهایی که اینطور هستند . ای کاش بدونید برای من فرقی نداره و حتی برای دیگران . زندگی من و بد خوبش تغییری نمیکنه . این شما هستید که این ذات زشتی که دارید ، این خوی زشتی رو دارید ،  باید تمام عمر همراه خودتون داشته باشید . به جای شما بودم قبل از هر چیز یک فکری به حال خودم میکردم ولی حیف که دوست دارید خودتون رو به خواب بزنید .خنثی

 من دوباره  و به زودی پست جدید مینویسم وعمومی  از روزمره هام  که حضرات  خودشون رو بیش از این  اسپند روی آتش نکنند . مجددا از دوستان عزیز هم عذر خواهی میکنم  و باز  هم تکرار میکنم این عذر خواهی خیلی سخت بود . خیلیناراحت. سعی میکنم دیگه از این موارد نباشه و یک مطلبی یا نوشته نشه یا این که عمومی باشه . تا این مشکلات هم پیش نیاد .اوه

خداوند انسان رو با  صفت شتاب داشتن و عجول بودن آفرید .  نمیدونم چه اصراری هست که بعضیها یاد گرفتند برای بد بودن و برای ذات و خوی بد داشتن شتاب بیشتری داشته باشند و از یکدیگر پیشی بگیرند افسوس. باور کنید خوبیها هم در دنیا هستخنثی من معمولا گاهی میخوام قرآن بخونم معنیش رو میخونم . در سوره یونس  نوشته شده :و اگر خدا براى مردم به همان شتاب که آنان در کار خیر مى‏طلبند در رساندن بلا به آنها شتاب مى‏نمود قطعا اجلشان فرا میرسید  پس کسانى را که به دیدار ما امید ندارند در طغیانشان رها میکنیم تا سرگردان بمانند .

جا داره خواهش کنم از همه اونها که خودشون رو به خواب زدند که توجه داشته باشند که در زندگی همیشه و همیشه به دیدار خدا امید داشته باشند و نگذارند که در طغیان خودشون رها و سرگردان بشن . یا بشه در کل بهشون توصیه کرد به وجود خدا  و قضاوت الهی ایمان داشته باشند. البته اگر میخ آهنین برود در سنگخنثی